راز ساختن سیلیکون ولی(Silicon Valley) بعدی چیست؟
چرا چندین دهه تلاش پیوسته برای ایجاد مناطق فناوری جدید موفق نبود!
نویسنده: مارگارت اومارا / نویسنده و مورخ، استاد دانشگاه واشینگتن دی سی
رهبران سیاسی جهان از زمان اختراع میکروچیپ تاکنون در پی استخراج فنآوری پیشرفته از دل درهی سیلیکون کالیفورنیا بودهاند. شارل دوگل کنجکاو فناوری و سپس رئیس جمهور وقت فرانسه، در سال 1960 پا در رکاب لیموزین روبازش کرد و برای تفریح به شهر پالو آلتو به درهی سیلیکون رفت. سال ۲۰۱۰ دیمیتری مدودف، رئیس فدراسیون روسیه با تیپ غیر رسمی و برای دید و بازدید و زدن توئیت به درهی سیلیکون شتابید تا با سرمایهگذاران حوزهی رسانهی اجتماعی دیدار کند. در خلال این پنج دهه صدها هیئت مشتاق خارجی و داخلی دیگر نیز همین راه را رفتند. رابرت متکالف، مخترع و کارآفرین، زمانی اذعان کرد که «مگر در سیلیکونولی باشی که دیگر نخواهی به آن برسی».
در ایالات متحده نیز دولتمردان مدتهاست که تلاش میکنند سیلیکون ولی دیگری را مجددا ایجاد کنند، ولی حتی با استفاده از میلیاردها دلار معافیت مالیاتی و یا تعریف کارزارهای تبلیغاتی متعدد چون «سیلیکونی دیگر بسازیم»، هیچ مکان دیگری نتوانست به آمار شرکت های ایجاد شده و یا میزان سرمایهی جذب شده در درهی سیلیکون دست پیدا کند. از قضا برندههای اصلی این اقدامات، به جای سرمایهگذاران محلی، شرکتهای چندملیتی بودند که به ناحیهی مورد نظر پیوندی نداشتند. بطور مثال ایالت ویسکانسین در سال ۲۰۱۷ بیش از ۴ میلیارد دلار معافیتهای مالیاتی و یارانه ای به تولیدکننده لوازم الکترونیکی تایوانی فاکسکان وعده داد، اما به مجردی که صدها میلیون دلار از جیب مالیات دهندگان این ایالت برای مهیاسازی ورود این تولید کننده هزینه شد، فاکسکان طرح خود برای تاسیس یک کارخانهی ۱۰ میلیارد دلاری و ایجاد ۱۳۰۰۰ شغل را لغو کرد.
در سال ۲۰۱۷ آمازون به صرافت افتاد که خانهی دومی برای خود بیابد. این شد که ۲۳۸ شهر آمریکا از سر و کول هم بالا میرفتند و با هدایایی از جنس کمکهزینه و معافیت مالیاتی به دنبال گرفتن جواب بله از این شرکت ثروتمند بودند. اما دست از پا درازتر برگشتند چرا که آمازون به دنبال مکانی با نیروی کار مستعد بود. در نهایت، ویرجینیای شمالی به عنوان یکی از برندگان، به آمازون وعده پرداخت ۷۷۳ میلیون دلار یارانه مالیاتی ایالتی و محلی را داد و این هزینه را متقبل شد و انتظار داشت که آمازون برای دفاتر خود ساختمانهای مجللی را برپا کند. اما آمازون هم مانند شرکتهای دیگر در دوران پساکرونا برنامهیی بازگشت به دفتر یا ساخت آن را نداشت.
در حالی که صنعت فناوری آمریکا بسیار بزرگتر از گذشته شده است، اما لیست خوشههای فناوری برترش (متشکل از حوزهی خلیج مکزیک، سیاتل، بوستون، آستین) از زمان رایانههای رومیزی 64K و فلاپی دیسکها تا حد زیادی بدون تغییر باقی مانده است. حتی اختلالات ناشی از همهگیری کووید-19 نیز تغییر چندانی در این جغرافیای بسیار متمرکز فناوری ایجاد نکرده است.
با این حال، سیاستمداران همچنان تلاش میکنند تا از طریق لوایحی مانند قانون نوآوری و رقابت ایالات متحده (USICA) که از طریق کنگره در حال پیگیری است، 10 میلیارد دلار کمکهای مالی جدید و یارانه ای برای توسعه مراکز نوآوری منطقهای و 52 میلیارد دلار برای توسعه صنعت الکتریکی داخلی اختصاص دهند.
قانون «بازگشت بهتر» نیز که اکنون در سنا در حال جنگیدن برای بقای خود است، بیش از 43 میلیارد دلار برای برنامههای مبتنی بر فناوری برای تقویت اقتصاد محلی را تامین می نماید. این اقدامات، که بر سرمایه گذاری بیش از معافیتهای مالیاتی تأکید میکنند و بر استراتژیهای اقتصادی مبتنی بر مکان بیشتر از پیش تاکید میکنند، امیدوارکننده تر هستند اما این فقط یک شروع خوب است.
پیدا کردن یک تکنوآزادیخواه در سیلیکون ولی که موفقیت این منطقه را صرفاً نتیجه تلاش کارآفرینان بداند و از دولت خروج از سر راهش را بخواهد، خیلی کار سختی نیست؛ اما این نادیده گرفتن تاریخ است. در واقع، سرمایهگذاری عمومی نقش بزرگی در رشد اقتصادهایی با فناوری پیشرفته در سیلیکون ولی سیاتل، بوستون و آستین ایفا کرده است. درک چگونگی این اتفاق، برای فهم و امکان سنجی منطقه ای فناوری در جهت رشد ضروری است.
در طول جنگ جهانی دوم، بسیج بیسابقه مردم و منابع توسط دولت ایالات متحده، نقشه اقتصادی آمریکا را بازسازی کرد. خطوط مونتاژ مناطق غربی که تحت تأثیر رکود قرار گرفته بود، به دستور دولت دوباره احیا شدند و به جای خودروهای سواری، جیپ و تانک تولید کردند. دانشمندان و فناوران تحقیقات معمولی را کنار گذاشتند و به «ارتش مغزها» پیوستند. بسیاری در برنامهی فوق محرمانهی ساخت بمب اتمی شرکت کردند. برای پنهاننگه داشتن این برنامههای عظیم از انظار عمومی، ارتش آمریکا در مکانهای دورافتاده جوامع جدیدی را ایجاد کرد: صحرای نیومکزیکو، دشتهای خشک شرق واشنگتن، مناطق روستایی تنسی.
جنگ جهانی دوم نمونه آزمایشی برای استفاده از سرمایه گذاری دولتی در تحریک پیشرفت علمی و بازسازی اقتصادی منطقهای بود که جنگ سرد آن را به مقیاس بزرگتری رساند. مخارج نظامی که در پایان جنگ کاهش یافته بود، در اوایل دهه 1950 در بحبوحه رقابت تسلیحات اتمی جدید با اتحاد جماهیر شوروی و جنگ در کره افزایش یافت. امروز در محوطه هر دانشگاه آمریکایی که قدم بزنید، تعدد ساختمانهای علمی که در دهههای 1950 و 1960 ساخته شدهاند، جلب توجه می کند و میتوانید نتایج بتن های ریختهشده را ببینید.
در ابتدا، مناطقی دارای رتبه بالای در فناوری پیشرفته، در ساحل شرقی قرار داشتند: بوستون تا دهه 1980 بزرگترین اقتصاد فناوری کشور بود که در نهایت از تخت فناوری پیشرفته کنار زده شد. تنها چیزی که دره سیلیکون آینده را از همتایان کشاورزی خود متمایز میکرد، دانشگاه استنفورد بود که برنامههای مهندسی بسیار خوبی داشت و فارغالتحصیلان آن در گاراژ منازل خود، استارتآپهای جدیدی را راه اندازی کرده بودند.
با افزایش مخارج جنگ سرد، اقتصاد دره تغییر کرد. مدیران استانفورد به درستی با پیش بینی مبالغ هنگفتی که دولت برای علم آکادمیک هزینه خواهد کرد، دانشگاه را سازماندهی مجدد کردند تا برنامههایی مانند فیزیک و مهندسی برق را تقویت کنند. شرکتهای الکترونیکی ساحل شرقی و پیمانکاران دفاعی بزرگ شعباتی را برای نزدیک شدن به تأسیسات نظامی منطقه و بهرهبرداری از استعدادهای مهندسی آموزشدیده در استنفورد راهاندازی کردند. در سال 1955، لاکهید مستقر در لس آنجلس، بخش موشک و فضایی خود را چند مایلی پایینتر از محوطه دانشگاه استنفورد افتتاح کرد. این غول دفاعی تا دهه 1980 بزرگترین کارفرمای سیلیکون ولی باقی ماند و کارهایش را به قدری محرمانه انجام میداد که مهندسانش نمیتوانستند آن را در میز شام خانواده فاش کنند.
تجهیزات الکترونیکی و ارتباطییی که برپایهی ترانزیستور ساخته میشدند ابتداً در توسعه موشکها و راکتها به کار می رفتند ولی در سالهای بعد جزء لاینفکی از رایانههای شخصی و صنعت اینترنت شدند. و این چنین میلیاردها دلار کمکهای مالی و قراردادهای فدرال که به یک نوار 10 در 10 مایلی از حومه کالیفرنیا سرازیر شد، پایه و اساس دره سیلیکون شد.
ناسا و پنتاگون، نیمه هادیهای سیلیکونی و مدارهای مجتمع را به استارتاپ هایی مانند Fairchild Semiconductor سفارش دادند و این شرکتها خود سکوی پرتابی برای بنیانگذاران اینتل، شرکت سرمایه گذاری Kleiner Perkins و دیگر نامهای نمادین دره شدند؛ مانند بنیانگذار اپل، استیو وزنیاک که پدرش در لاکهید مهندس بود. فرزندان کارمندان شرکتهای دفاعی ساکن در درهی سیلیکون با صنایع الکترونیک پیشرفته بزرگ شدند و شیفته آن ماندند. آنها در زیرزمینهایشان کار میکردند، مشاغل تابستانی را در هیولت پاکارد و آتاری گذراندند و در نهایت وزنیاک با یکی از بچههای دره، استیو جابز شرکتهای فناوری خودشان را تأسیس کردند.
هزینههای دفاعی و فضایی، آستین را تقویت کرد، صنعت نیمه هادی، تگزاس را گسترش داد و شهرت تحقیقاتی دانشگاه صنعت نیمه هادیها را افزایش داد و شهرت تحقیقاتی دانشگاه تگزاس را بالا برد. سیاتل نیز به لطف ارتش و در زمانه گسترش جنگ سرد، مؤسسات تحقیقاتی عمومی رو به رشد و قراردادهای دفاعی بوئینگ (در آن زمان بزرگترین کارفرمای منطقه بود) رونق گرفت.
با این حال، فقط سیاست فناوری نبود که این مناطق را به آنچه هستند تبدیل کرد. هزینههای اجتماعی نیز اهمیت داشت. در سالهای پررونق پس از جنگ، لایحه GI میلیونها کهنه سرباز را به کالج فرستاد و به آنها در خرید خانه کمک کرد. ایالتهایی مانند کالیفرنیا سیستمهای آموزش عالی دولتی را گسترش دادند و به دست آوردن تحصیلات دانشگاهی کمهزینه و درجه یک را آسان کردند. مدارس و زیرساختهای محلی هم از بودجه خوبی برخوردار بودند.
دره سیلیکون اولیه مملو از افرادی از طبقه متوسط بود که از سرمایهگذاری عمومی سود زیادی میبردند. اولین نسل از کارآفرینان حوزه فناوری های پیشرفته، پسران واعظان از شهر کوچک آیووا و پسران مزرعهداران از تگزاس بودند، که هوش مهندسی آنها را به تحصیل، تحرک اقتصادی و انتخاب شغلهای فناوری واداشته بود. نسل دوم که از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود، با کامپیوتر گره خورده بود، و فارغ از بدهیهای دانشجویی، برای ساختن چیزهای جدید مشتاق بود. پدر استیو جابز هرگز دبیرستان را تمام نکرد، اما میتوانست بهعنوان تکنسین لیزر در سیلیکون ولی در دهه 1960 شغلی پیدا کند، که امکان خرید خانهای در حومه شهر، فرستادن پسرش به دبیرستان دولتی و راهبری آزمایشگاه کامپیوتر اش، را به او میداد.
دولت ایالات متحده در زمانی که رهبران آن مایل بودند بطور مستمر بودجه قابل توجه ای برای تحقیق، فناوری های پیشرفته و آموزش عالی اختصاص دهند، تأثیری دگرگون کننده بر توسعه فناوری پیشرفته گذاشت.
در دهههای اخیر، این موضوع تغییر کرده است و رهبران سیاسی کاهش مالیات را به عنوان ابزاری برای رشد اقتصاد پذیرفته اند، نه هزینهها. در سال 1978، اهالی کالیفرنیا به سقف مالیات بر دارایی رأی دادند که از آن زمان منابع دولتهای محلی را خالی و مدارس را با کمبود بودجه و زیرساختها مواجه ساخته است. نسبت بودجه فدرال که به تحقیقات و فناوریهای پیشرفته اختصاص مییابد، بهطور پیوسته کاهش مییابد، همانطور که بودجههای ایالتی برای آموزش عالی کاهش مییابد. اما سیلیکون ولی مدرن در میان این عقب نشینی از قلمرو عمومی ثروتمند شد، بنابراین تعجب آور نیست که بسیاری از رهبران فناوری، دولت را نادیده می گیرند (اگر ناراضی نباشند) و اکثر آنها معتقدند سیاست عمومی دولت بایستی نادیده انگاشته است و اکثر آنها معتقدند سیاست و دولت ارتباط چندانی با موفقیت کارآفرینی آنها نداشته است.
در سیلیکون ولی به جای سرمایهگذاری در مکانها و افراد، یارانههای صنعتی و معافیتهای مالیاتی برای جذب شرکتهای فناوری از سایر نقاط جهان به کار گرفته شد. تحقیقات آکادمیک به طور قاطع نشان میدهد که این بازی پیچیده میتواند یک استراتژی ایجاد شغل بسیار پرهزینه باشد. برای هر شغلی که به دست میآید، درآمد مالیاتی را قربانی میکنند و منابع محدود را از نیازهای عمومی دور میکنند.
بنابراین دره سیلیکون بعدی حاصل مسابقهیی برای پیدا کردن کمترین مالیات، ضعیفترین دولت و ضعیفترین مقررات نخواهد بود. این امر از نوعی سرمایهگذاری عمومی پایدار و گسترده که دره اصلی را ساخته است، حاصل خواهد شد.
از نظر تاریخی، چنین تمایلی برای سرمایه گذاری، معمولاً شامل جنگ جهانی یا یک تهدید ژئوپلیتیکی مشابه می باشد. الگوی امروز پابرجا این است که قانونگذاران بر سر اقدامات ضد فقر مانند اعتبار مالیاتی کودکان دعوا میکنند، اما بودجههای نظامی عظیم را به راحتی تصویب میکنند.
نگرانی در مورد جاه طلبیهای فناوری چین، قانونگذاران را به سمت رأی دادن به یارانهها و بودجههای تحقیقاتی بیشتر سوق میدهد. اما با این حال، چالشهای پیش روی ملت ها و جهان، مانند تغییرات آب و هوایی، نابرابری، فرسایش دموکراسی مستلزم نوآوریهایی فراتر از سلاحهای جنگی است.
این یک بازی طولانی است. تولد سیلیکون ولی بعدی با دید و بازدیدهای تشریفاتی یا چاپ بروشورهای شعاری نخواهد بود. باید کشور افسانههای بازار آزاد را کنار بگذارد و برای رشد فناوری در آمریکا همکاری بخش عمومی و خصوصی را به رسمیت بشناسد.
آنچه که در این مسیر تعیین کننده خواهد بود، مهیا نمودن سرمایهگذاریهایست که به سودآوری فوری نیاز نداشته باشند، و سخاوتمندانه جرقه تحقیقات پایهیی را زده و آنرا حفظ کنند. همچنین بودجه آموزش عالی را تأمین نموده تا فارغالتحصیلان از آزادی اقتصادی لازم برای پیگیری پروژههای گاها خطرناک برخوردار باشند. واکسنهای mRNA برای کووید-۱۹ مزایای این نوع رویکرد بلندمدت را نشان میدهند. این فناوری که سالها در حال توسعه بود و خارج از نیازهای بازار، آزمایش شده بود، آماده بود تا در زمان وقوع بحران به سرعت به کار گرفته شود.
نسل بعدی مکانهای با فناوری پیشرفته از سرمایهگذاری روی افراد و همچنین در فناوری به دست خواهد آمد. از آنجا که این دهه 2020 است، نه دهه 1950، این سرمایه گذاریها باید با در نظر گرفتن سهام انجام شود. دره سیلیکون اصلی از نظر جنسیت و تنوع نژادی، به ویژه در ردههای بالای آن، سابقه تلخی دارد. سیلیکون ولی بعدی میتواند بهتر عمل کند.
مواردی هم وجود دارد که فقط دولتها میتوانند انجام دهند: سرمایه گذاری در مقیاس بالا، ایجاد انگیزه در بازارهای خصوصی برای پیشبرد پوشش فناوری، خدمت به عنوان یک مشتری با جیب بزرگ
ده میلیارد دلار پول زیادی است، اما برای ایجاد نوعی مرکز نوآوری منطقهای قوی و پایدار که قانونگذاران به آن امیدوار هستند، کافی نیست. به خصوص اگر سرمایه گذاری در بسیاری از نقاط پخش شود؛ و رهبران سیاسی که از یارانههای تولید صنایع الکتریکی استقبال کردند ولی با هزینه کردن در بخش خدمات اجتماعی مخالفند، نکته اصلی آن را متوجه نشوند. اقتصادهای مبتنی بر فناوری پایدار باید چیزی بیش از یک کارخانه جدید پر زرق و برق یا جذب کارگران تحصیل کرده از جاهای دیگر باشند. آنها باید فرصت و رفاه را بیش از پیش گسترش دهند و فضایی را برای شرکت کنندگان جدید – افراد، ایدهها، شرکتها – ایجاد کنند.
پس از چندین دهه عقب نشینی دولت، ترسیم مسیر مداخله جویانه تر دشوار است؛ اما وقتی به نمای طولانی نگاه میکنیم، میبینیم که دره سیلیکون بعدی آنجاست. این فقط به رهبری و اراده سیاسی نیاز دارد تا آن را انجام دهد.
منبع: wired.com